نوشته شده توسط : b v m
ز کويت رفتم و الماس ِ طاقت بر شکستم برو با يار ِ خود بنشين که من بارِ سفر بستم که بعد ِ رفتنم جانا هزار افسوس خواهي خورد فلاني يار ِ خوبي بود و من ،قدرش ندانستم وقتي دلمو شکستي حس کردم بيشتر دوستت دارم چون حالا دلم چندين تيکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت فکر ميکردم که برام يه رفيق و همدمي تو کوير آرزو باران رحمتي به گمونم آخر عاشقاي عالمي بذار راحتت کنم ، فکر ميکردم آدمي!ا چقدر سخته کسي رو که دوستش داري نتوني بهش بگي که دوستش داري وچقدر بده که کسي تورو دوست داشته باشه واينو نتونه بهت بگه چقدر سخته تو چشاي کسي که تمام عشقت رو ازت دزديد وبجاش يه زخم هميشگي رو قلبت هديه داد زول بزني و بجاي اينکه لبريز کينه و نفرت شي حس کني که هنوز هم دوسش داري چقدر سخته دلت بخواد سرتو باز به ديواري تکيه بدي که يبار زير آوار غرورش همه وجودت له شده چقدر سخته تو خيالت ساعتها باهاش حرف بزني اما وقتي ديديش هيچ چيزي بجز سلام نتوني بگي چقدر سخته وقتي که پشتت بهشه دونه هاي اشک گونه هاتو خيس کنه اما مجبور بشي بخندي تا نفهمه که هنوز دوسش داري چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ ديگري ببيني و هزار بار خودتو بشکني و اونوقت آروم زير لب بگي گل من باغچهء نو مبارک هر انکه يار خواهد يار بسيار وليکن فرق دارد يار با يار دل من سايه لطف تو ميخواست و گرنه سايه ديوار بسيار به دردهم اگرخورديم قشنگ است ،به شانه بارهم برديم قشنگ است ،دراين دنياکه پايانش مرگ است ، براي هم اگرمرديم قشنگ است نه بلبل خواهد از بستان جدايي نه گل دارد خيال بي وفايي اگر گفتي مرا الان چه حاليست ميان قلب من جاي تو خاليست ستاره هاروهرشب مي بينم بااينکه دورند...تورو روزها هم نمي بينم کاش ستاره بودي کو طبيبي تا شکافد قلب خونين مرا/تا ببيند من نمردم عشق تو کشته مرا اتل متل دلبرک-دلم برات زده لک -چه با پيام چه با تک- دوست دارم با نمک!ا کوتاهترين فاصله براي گفتن دوستت دارم يک لبخند است يک دنيا لبخند براي تو توي اين دنياي ديوونه يه ديوونه ديوونه وار ديوونته ديوونه اس ام اس عاشقانه خواستي فراموشت کنم به اين سايت مراجعه کن - خداوند همه چيز راجفت آفريد:جزدماغ ودهن وقلب،مى دونى چرا؟چون بايدبراى خودت يک هم نفس يک هم زبان ويک هم دل پيداکنى هيچکس تلخيه ي لبخند مرا درک نکرد ، گريه هاي دل من پنهان است - نور دليل تاريکي بود و سکوت دليل خلوت ، تنها عشق بي دليل بود که تو دليل آن شدي در دياري که در آن نيست کسي يار کسي ، يا رب اي کاش نيفتد کار کسي به کسي ا دوست دارمش ، مثل دانه اي که نور را ، مثل مزرعه اي که باد را ، مثل زورقي که موج را ، يا پرنده اي که اوج را ، دوست دارمش آينده از آن کسانيست که به زيبا بودن روياهاي خود ايمان دارند . (النور روزولت)ا آه ، آدرس ما رو نداري ؟ کوه دل ، ميدان غم ، خيابان وفا ، ايستگاه قلب ، مجاور فروشگاه عشق ، عقب قلبهاي شکسته بگو يارم کجاست تا خاک پايش را سرمه ي چشمانم کنم بعد از رفتن تو ، آسمان چه معصومانه مي بارد ، ستاره ها روشنايي را از دست دادند ، ابرها در هم تپيده شدند و خورشيد ديگر طلوع نکرد خدا را دوست دارم چون هرچه دارم از او دارم ، اگر عاشقم از اوست ، اگر صادقم صداقتم از اوست ، اگر شادم شاديم از اوست ، اگر زندگي مي کنم زندگيم از اوست عزيزم هرگاه به جايي رسيدي فراموش نکن که از کجا آغاز کردي جانا ز دست عشق تو ، يک دم نباشد راحتم / هر شب خيالت را کشم ، اي ماه تابان در برم کاش ريسمان محبتمون روزي يکبار پاره بشه تا با هر گره زدن فاصلمون کمتر بشه !ا آنگاه که آوار تنهايي روحت را در هم شکست ، گوشه ي قلبت را بنگر ، من آنجا به انتظارت هستم ترسم که تو هم يار وفادار نباشي / عاشق کش و معشوق نگه دار نباشي / من از غم تو هر روز دوصد بار بميرم / تو از دل من هيچ خبر دار نباشي بي پنجره اي ، غريبه اي در وهمي / عشق است اگر از آن نداري سهمي / فهميدن عشق عاشقي مي خواهد / يک روز بزرگ مي شوي مي فهمي وصل تو کجا و من مهجور کجا / دردانه کجا ، حوصله ي مور کجا / هرچند ز سوختن ندارم باکي / پروانه کجا و آتش طور کجا ديگر بهار در سبد روزگار نيست / ديگر قرار نيست ، نه ديگر قرار نيست / شادم که زود مي گذرد شاديم ، ولي / غم مي خورم که هيچ غمي ماندگار نيست کاش ميشد در سايه ي مژگانت ، لحظه اي به تماشاي درياي خوشرنگ چشمهايت مي نشستم کاش ميشد با تو بودن را نوشت / تا که زيبا را کشم بر هرچه زشت / کاش ميشد روي اين رنگين کمان / مي نوشتم تا ابد با من بمان ميدوني چرا غروب هميشه سرخه ؟ چون هر وقت ميبينه چقدر دوست دارم ، حسوديشون ميشه !ا زندگي جيره ي مختصريست ، مثل يک فنجان چاي و کنارش عشق است ، مثل يک حبه قند ، زندگي را با عشق نوش جان بايد کرد جهان چيزي شبيه موهاي توست ، سياه و سرکش و پيچيده ، خيال کن چه بي بختم من ! که به نسيمي حتي جهانم آشوب مي شود مثل فرشته ها شده اي احتياط کن / زيبا و با صفا شده اي احتياط کن / چنديست که احساس مي کنم / عزيزتر از جان ما شده اي ، احتياط کن ا سرخ شد آيينه از هرم نگاه من و تو / بهتر از عشق کسي نيست پناه من و تو / هنر عاشقي امروز پسند همه نيست / که محبت شده اينگونه گناه من و تو نگاه تو سيب است و من نيوتني بيچاره ، بي خواب از کشف جاذبه منو ببخش که بي خبر تو خلوتت پا ميزارم / مقصرش دلتنگيه ، من که گناهي ندارم کوتاهترين فاصله ها براي گفتن دوستت دارم يه لبخنده ، يه دنيا لبخند براي تو تسبيح نيستم اما نفسم را به شماره انداخته است شوق دستان تو تو با من باش و بگذار عالمي از من جدا گردد / چو يک دم با تو بنشينم ، دل از هر غم رها گردد دردم از ديدار توست / دل فقط بيمار توست / شادي عشق و اميد / هديه ي چشمان توست کاش ميشد بوسه ها را قاب کرد / مثل نامه سوي هم پرتاب کرد / کاش ميشد عشق را تقسيم کرد / مثل تک شاخه گلي تقديم کرد از تو گفتن کار هر کس نيست اي زيبا غزل / من براي گفتنت بايد که مولانا شوم بيادت هستم حتي اگر قرار باشد شبي بي چراغ در حسرت يافتنت تمام کوچه ها را قدم بزنم عشقت به دلم اگر بتابد چه کنم ؟ / مهرت به سراي من بخوابد چه کنم ؟ / يکدم به سوال من جوابي بده دوست / روزي که دلم تو را بخواهد چه کنم ؟ براي محبت هايي که عميقند ، نديدن و نبودن هرگز بهانه ي از ياد بردن نيست !ا شمع اگر سوخت و به پروانه وفادار نبود / من بر آنم که بسوزم به کنارت ، اي دوست رابطه ها زماني زيبا مي شوند که براي ياد کردن هيچ دليلي به جز دلتنگي نباشد اگر خطا نکنم عطر ، عطر يار من است / کدام دسته گل امروز بر مزار من است / تو قرص ماهي و من برکه اي که مي خشکد / خود اين خلاصه ي غم هاي روزگار من است در چشم آفتاب چو شبنم زيادي ام / چون زهر هرچه که باشم اگر کم زيادي ام / همچون نفس ، غريبترين آمدن مراست / تا ميرسم به سينه همان دم زيادي ام روزهايي که بي تو مي گذرد / گرچه با ياد توست ثانيه هاش / آرزو باز مي کشد فرياد / در کنار تو مي گذشت اي کاش از دوري تو دلي پر از غم دارم / وز غصه ي تو همواره ماتم دارم / گر حق بدهد به من همه ملک وجود / گويم که گل روي تو را کم دارم آيين عشق بازي دنيا عوض شده ست / يوسف عوض شده ست ، زليخا عوض شده ست / حق داشتي مرا نشناسي به هر طريق / من همچنان همانم و دنيا عوض شده ست تا غروب اين زمين تا طلوع واپسين ، در کتاب خاطراتم ، ماندگاري نازنين ابرها به آسمان تکيه مي کنند ، درختان به زمين و انسانها به مهرباني يکديگر ويران شد از نگاهت بناي استوار دلم ، حالا تو تنها ستون اين ويرانه اي من برگ تو هم عابري و عشق قدمهايت / دل ميبري و ميگذري ، اي جانم به فدايت تو را ديدم دلم بر باد کردم / براي ديدنت فرياد کردم / ندانستم که عشق اول جميل است / تمام هستي ام بر باد کردم اگر قلبم از چوب بود ، آن را به آتشکده ي چشمانت مي سپردم !ا نيستي کم نه از آيينه نه حتي از ماه / که ز ديدار تو من تشنه ترم تا از ماه / من محال است به ديدار تو قانع باشم / کي پلنگي شده راضي به تماشا از ماه خوشا آنان که در بازار گيتي / خريدار وفا بودند و هستند / خوشا آنان که در راه رفاقت / رفيق با وفا بودند و هستند اتل متل صداقت / دل به تو کرده عادت / برات دعا ميکنم / اينه رسم رفاقت !ا اي که ترنم محبت را در قلبت احساس کردم / تو را به تکرار همه دوستت دارم هاي دنيا دوست دارم دلتنگ تو امروز شدم تا فردا / فردا شد و باز هم تو گفتي فردا / امروز دلم مانده و يک دنيا حرف / يک هيچ به نفع دل تو تا فردا آرزو ميکنم که فرو افتادن هر برگ پاييزي آميني باشد براي آرزوهاي قشنگت !ا ديگر در اين قمار نبايد زيان دهم / بگذار در جدا شدن از يار جان دهم / همچون نسيم مي گذرد تا به رفتنش / چون بوته زار دست برايش تکان دهم با هر بهانه و هوسي عاشقت شده است / فرقي نمي کند چه کسي عاشقت شده است / چيزي ز ماه بودن تو کم نمي شود / گيرم که برکه اي ، نفسي عاشقت شده است من همانم که اگر دوست مرا ياد کند / به صفاي قدمش ديده ي خود را فرش کنم دلم بهانه ميکند طلوع ديدن تو را / تا به کجا دلم کشد حسرت ديدن تو را ؟ آرامتر سکوت کن ، صداي بي تفاوتي هايت آزارم ميدهد !ا به دل ميگم شب يا سحر يادش نکن / دلم ميگه ديونشم ، تو هم فراموشش نکن

:: بازدید از این مطلب : 285
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :
تاریخ انتشار : | نظرات ()